جدول جو
جدول جو

معنی کاروان زنی - جستجوی لغت در جدول جو

کاروان زنی
(کارْ / رِ زَ)
عمل کاروان زن. لخت کردن کاروانیان: و او را با خودبدزدی و کاروان زنی بردی. (از بختیارنامه چ وحید)
لغت نامه دهخدا
کاروان زنی
حمله بکاروان و غارت پول و اثاثه کار وانیان: (و او را با خود بدزدی و کاروان زنی بردن) (بختیار نامه)
تصویری از کاروان زنی
تصویر کاروان زنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاروان زن
تصویر کاروان زن
دزدی که به کاروان حمله کرده و اموال کاروانیان را غارت می کند، کنایه از دلربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروان زدن
تصویر کاروان زدن
کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ لَ خوا / خا)
دزدی که کاروان میزند. کسی که کاروان را لخت میکند:
کرشمه کردنی بر دل عنان زن
خمارآلوده چشمی کاروان زن.
نظامی.
ازین مشتی خیال کاروان زن
عنان بستان، علم بر آسمان زن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَبْ بُ رُ کَ دَ)
حملۀ دزدان به کاروان و غافلگیر کردن مسافران:
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد.
لبیبی.
اگر سلطان دفع دزدان نکند به بازوی خود کاروان میزند. (مجالس سعدی ص 21)
لغت نامه دهخدا
دزدی که بکاروان حمله میکند و پول و اثاثه کاروانیان را بغارت میبرد: (گر شمه کردنی بر دل عنانی زن خمار آلوده چشمی کاروان زن) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروان زدن
تصویر کاروان زدن
حمله کردن دزدان و قاطعان طریق به کاروان: (اگر سلطان دفع دزدان نکند ببازوی خود کاروان میزند) (مجالس سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار